بعد از سه سال مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه این سوال اساسی در مقابل کارگران وجود دارد که برای احقاق حقوق چه باید کرد؟ اعتصاب با سياست راديکال و یا دنباله روی از شعارهای پروتکشنیست ها؟ شکایت به اداره کار و مجلس یا اعتراض خیابانی و داشتن سياست مستقل کارگرى؟ هر کدام از این راه های مبارزه که بعضا برای گسترش مبارزه و حتی کانالیزه کردن آن برای خاموشی و توافق با مدیریت کارخانه بوده تا بحال جواب دندانگیری به معضلات کارگران نداده است! پاسخ کمونیسم کارگری به این سوال چیست؟ چگونه می توان پتانسیل مبارزاتی کارگران را در جهت رسیدن به خواست های اصلی شان جهت داد؟ آیا نظام بورژوازی اصلاح پذیر است؟ آیا در دل این نظام می توان به خواست های انسانی رسید؟ آیا انقلاب کارگری تخیلی خام بیش نیست؟ مارکس در مانیفست کمونیست چنین توضیح می دهد: بورژوازی تمامی وقار و شرف شخصی را به ارزش مبادله مبدل ساخت و به جای تمامی آزادی هایی که آدمیان برایش جنگیده اند- یک آزادی فاقد اساس گذاشت- تجارت آزاد. و در جای دیگر می گوید: نظامی که ارزش انسانی را مساوی با ارزش ما در بازار می داند و ما را وا میدارد با بالا بردن قیمتمان تا آنجا که توان داریم خود را وسعت بخشیم.
در این جا می کوشیم دو نکته اساسی را روشن کنیم: اولا انتظارداشتن برای جلب حمایت بخشی از بورژوازی از کارگران انتظاری بیهوده است زیرا سرمایه دار کارگر را به عنوان واحد گسترش دهنده سود سرمایه می بیند و مادامی که این امر محقق نشود پشیزی برای کارگر ارزش قائل نیست. ثانیا کلید حل این مشکلات در دست خود کارگران است و این امر با ماتریال همین امروز شدنی است . در این جا سعی خواهم کرد این موضوع را در بطن 21 سال کارنامه سرمایه داران هفت تپه و شیوه سبعانه برخوردشان با کارگران و کشاورزان منطقه نشان دهم تا این امر بیشتر نمایان شود که حرکت سرمایه چه فلاکتی برای مردم این منطقه در این مورد خاص داشته است.
در سال 1336 طرح نیشکر کاری و تولید شکر شرکت هفت تپه در 12 هکتار اراضی هفت تپه تهیه و در نزدیکی شوش اجرا شد. موفقیتهای حاصل از اجرای این طرح منجر به احداث واحد عظیم کشت و صنعت در دیمچه شوشتر شد. فعالیت های اجرایی طرح کشت و صنعت کارون در تیرماه 1354 آغاز شد و پس از گذشت 32 ماه یکی از عظیم ترین کارخانه های تولید شکر از نیشکر جهان٬ در اسفند 1354 به طور آزمایشی بهره برداری شد. نقش شرکتهای کشت و صنعت نیشکر هفت تپه و کارون در زندگی مردم منطقه شوش٬ شوشتر٬ اندیمشک و حومه به روشنی مشخص است. این شرکت ها با داشتن صنایع و کارخانه های جانبی؛ مثل کاغذ پارس٬ حریر پارس خوزستان٬ خوراک دام و ... توانسته اند تعداد زیادی از جمعیت این منطقه را صاحب شغل نمایند تا این کارگران بتوانند از مدد کار طاقت فرسا نانی برسر سفره خانواده های خود ببرند. اما عنصر رقابت در بازار و ارزان بودن قيمت اين کالاها در بازار جهانى و وارد کردن شکر٬ دستمال کاغذی و کاغذ توسط دولت و سرمايه داران٬ عملا به پایین آمدن میزان فروش کالاهای این مجتمع صنعتى و سير بحرانهاى عميق شونده آنها منجر شد. زندگی کارگران با نوسانات سرمایه هر ساله دچار اختلالاتی شد. با تعدیل نیروی انسانی و تعطیلی کارخانه ها به علت "عدم سوددهی" نان کارگران و خانواده هایشان همواره در گرو سفته بازی سرمایه داران کثیف قرار گرفت.
در راستای اهداف تامین شکر مورد نیاز و نیز تامین بخشی از محصولات اساسی وابسته به نیشکر و تولید شکر در مجموع به وسعت 84 هزار هکتار٬ و احداث 21 کارخانه وابسته به صنایع شکر استان خوزستان در قالب طرح توسع نیشکر و صنایع جانبی برای تولید شکر٬ خوراک دام٬ کاغذ٬ الکل٬ خمیرمایه و تخته صنعتی تصویب و به رغم مخالفت های کارشناسان و متخصصان محیط زیست٬ عملیات اجرایی به طور مجزا در سال 1370 با ظرفیت اسمی تولید سالانه صد هزار تن شکر آغاز شد. ورود زهاب های شور کارخانه نیشکر باعث شوری آب شرب شهرهای خرمشهر و آبادان شد. این مسئله به اعتراض و درگیری مردم با رژیم منجر شد که پیامد آن کشته شدن 22 نفر از مردم آبادان بود. در تابستان 1379 پس از درگیری در این شهرستانها به دلیل شوری آب٬ پساب های صنعتی طرح را به سمت تالاب های پادگان هدایت کردند که باعث آسیب شدید این تالاب و محیط زیست منطقه شد .
به بهانه رسیدن به اهداف سودپرستانه٬ طراحان بایستی زمین های کشاورزی روستاییان ساکن را که عمدتا از ساکنین بومی خوزستان بودند خریداری می کردند. روستاییان نیز به امید این که پولی بدست مى آورند به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند. آنان به این فکر بودند که با این پول ها می توانند خانه و کاشانه ای را در شهر تهیه کنند و از شر کار طاقت فرسا و کم درآمد کشاورزی خلاص شوند و ضمنا کاری نیز برای خود دست و پا کنند. وقتی این مردم به شهرها کوچ کردند٬ مقدار متنابهی از پولشان صرف خرید کالاهای غیر ضروری شد و آن وقت فهمیدند که دیگر نه زمینی دارند و نه خانه ای و نه کاری و اغلب به حاشیه نشینان شهرها به خصوص اهواز تبدیل شدند .
علیرغم سرمایه گذاری هنگفت در این طرح که باید تاکنون فعال و از نظر تولید شکر و سایر محصولات وابسته به آن گسترش می یافت و بیش از ١٢٣٠٠٠ نفر را در خوزستان شاغل می کرد تا شاید در سال 87 به بهره برداری برسد. هم اکنون بسیاری از این کارخانه ها با مشکلات بسیاری روبرو و کارگران با مشکل دریافت حقوق٬ بیمه بیکاری و سنوات خدمت مواجه می باشند. برخی از این کارخانه ها پس از واگذاری به بخش خصوصی تعطیل شده و کارگران بدون دریافت حقوق معوقه اخراج و از کارخانه نیز بیرون رانده شدند .
چندی پیش پایگاه اینترنتی گمرک در صفحه نخست خود گزارشی در مورد شکر منتشر کرد و جالب تر این که این گزارش حاوی جدول هایی درباره 10 وارد کننده عمده شکر در سال 84 و 85 است. بدون آنکه اطلاعات بیشتری درباره آنها بدهد و در ردیف نام صاحب کالا فقط به سختی میتوان از حروف "ش.ب.د.ا" نام شرکت بازرگانی دولتی ایران را استخراج کرد. یعنی همان شرکتی که باید تولید شکر کارخانجاتی چون هفت تپه را خریداری کند. اما دیگر حرف ها قابل بازیابی نیستند: "م.م.ک"٬ "ش.پ.م"٬ "ح.د.ج"٬ "ش.س.ص.ا"٬ "م.م"٬ "ا.ع"٬ "ش.ن.ج.خ"٬ "پ.س.ا" و "ش.ش.ا.ت". برخی از رمز این حروف سربسته شکسته شده است. در میان وارد کننده عمده شکر در سال 86 رتبه دهم متعلق به یک شرکت نفتی و رتبه 24 متعلق به یک شرکت نساجی دولتی است .
آنچه که اینجا بیش از هر چیزی گویا است٬ پوچ بودن شکایت کارگران از به اصطلاح "مافیای شکر" است. این مافیا به تعبیر خود کسانی که این نام را داده اند کسانی جز سران سرمایه داری رژیم اسلامی نیستند. البته چندی بدشان نمی آید کارگران را پی نخود سیاه بفرستند و او را از مبارزه مستقل خود که کل طبقه سرمایه دار را به لرزه می اندازد برحذر دارند. حتی در این بین یک مقام وزارت بازرگانی رژيم در مصاحبه با روزنامه دولتی جام جم گفت: ورود شکر با حجم بالا با وجود تعرفه مناسب٬ به دلیل استفاده کشاورزان از تکنولوژی قدیمی برای تولید است. به گفته وی: دولت نمی تواند تنها با 123 دیوار بلند تعرفه و گران کردن کالاها به مقابله با واردات کالای ارزان و با کیفیت خارجی بپردازد. وی درباره ادعای "واردات بی رویه شکر" نیز گفت: هم اکنون موضوعی بنام واردات بی رویه در کشور وجود ندارد و این اصطلاح غلط است زیر میزان واردات کالا توسط شورای اقتصاد تامین می شود. در اینجا این صاحب منصب بورژوازی آب یخ را بر روی سر آن دسته از گرایشاتی در میان کارگران می ریزد که سعی در منحرف کردن مبارزه کارگران و تبديل آنها به شيپورچى فلان آخوند داشتند. یکی از دستاورهای مبارازت کارگران جنوب در استان خوزستان شکست گرایشات ناسيوناليستى و ضد کارگری بود که هیچ کدام راه به جایی نبرد. این سوال امروز بیش از همیشه جلوی طبقه کارگر قرار گرفته است: سکوت در برابر نظام سرمایه و متعاقبا فلاکت همه جانبه یا تشکل در امر سازماندهی انقلاب کارگری؟ گزینه های دیگر امروز ناکارآمدی خود را عینا در چشم کارگران نشان داده اند . *